رایانش

نشریه‌ی دانشکده مهندسی کامپیوتر دانشگاه صنعتی شریف

یادم تو را گراف!

به قلم: عرفان فرهادی، بنیامین قاسمی‌نیا

مقدمه

حدود یک سال از جشن فارغ‌التحصیلی دانش‌جویان ورودی ۹۴ و خوشی‌های آن روز می‌گذرد. در کنار همهٔ عکس‌ها، کلیپ‌ها و خاطراتی که به یادگار مانده‌اند؛ دفترچه‌ای هم به عنوان یکی از اصلی‌ترین یادبودهای این مراسم تهیه شده بود که محتوای آن نوشته‌هایی بود برای دوستان. در سایتی که برای جشن فارغ‌التحصیلی تهیه شده بود؛ هر فرد می‌توانست برای هر دیگری یک یادگاری بدون محدودیت تعداد کلمه بنویسد. از آن‌جا که این یادگاری‌ها به صورت عمومی منتشر شده‌اند با هماهنگی مسئولین این جشن بر آن شدیم تا کمی با این مجموعه دادهٔ کوچک ولی گویا داده‌ورزی کنیم و به چند سوال ساده در فضای اجتماعی دانشکده‌مان و ارتباطاتمان با کمک این داده‌ها پاسخ بدهیم.

ادامه مطلب...
۰۳ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۸:۳۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رایانش

خودِمو تو رویداد می‌پلکونُم؟

به قلم: سید علی‌رضا هاشمی

 

«فرض کن یه شرکت از خارج دانشگاه اومده و میخواد یه پروژه براش انجام بدی.

​​تسک‌های پروژه، مشابه همون چیزهاییه که قراره برای رویداد بزنی.

​​شرکت حاضره تا در ازای این پروژه، حقوق مناسبی هم بهت بده.

​​حاضری به جای کمک کردن توی رویداد، بری و پروژۀ این شرکت رو قبول کنی؟»

​​ 

ادامه مطلب...
۰۳ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۸:۳۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رایانش

سمباده تغییر

از شریف تا ETH سوییس

به قلم: الیاس حیدری

 

یکی از تعاریف هوش توانایی تطابق با محیطه. اما تطابق با محیط چیه؟ تعریف من ازش پیدا کردن نسخهٔ بهینهٔ خودته در شرایط جدید. بهینه؟ باز تعریف من ازش رضایته. بدون توجه به معیارهای کلیشه‌ای. زندگی همیشه سخته، هیچ‌وقت بی‌مشکل نیست و هر مرحله از زندگی، هر تغییری، مشکلات جدیدی رو جلوی آدم می‌ذاره. مثلا وقتی تو محیطی با مردمی از جای دیگه قرار میگیری، تبعیض معمولاً یکی از بدیهی‌ترین چیزهاست. نگاه از بالا به پایین و/یا عدم پذیرش.

ادامه مطلب...
۱۹ فروردين ۹۹ ، ۱۲:۱۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رایانش

خداحافظ مشهد، سلام طرشت

از مدرسه شهید هاشمی‌نژاد مشهد تا شریف

به قلم: امیرعلی ابراهیم زاده

 

اولین روز‌ دانشگاه سراسر هیجان بود، جهانی جدید، شهری جدید و افرادی جدید. ما بچه بودیم و در دانشگاه می‌گشتیم و چنان به در و دیوار خیره می‌شدیم که همه در نگاه اول می‌فهمیدند ورودی هستیم.

اولین بار عرشیا اخوان بلافاصله پس از خروج از تالار‌ها و ثبت نام، ما را ایستگاه کرد. بار دوم هم نتوانستیم مچش را بگیریم و فیلمی مفتضح از ما تهیه شد تا در جشن ورودی‌ها نمایش داده شود.

یک گنگ کامل بودیم؛ 26 نفر فارغ‌التحصیل هاشمی‌نژاد مشهد بودیم و دنیایی از کنجکاوی و شهری بزرگ و پدر و مادری که بالای سرمان نبودند.

ادامه مطلب...
۱۹ فروردين ۹۹ ، ۱۲:۰۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رایانش

سندروم پسابرنامه‌سازی پیشرفته (PAPD)

برنامه‌سازی پیشرفته؛ چیزی که می‌کارد، چیزی که برداشت می‌شود.

به قلم: سید سجاد کاهانی

مقدمه

دانینگ و کروگر در سال ۱۹۹۹ مقاله‌ای نوشتند که با آزمایشی ساده، نشان می‌داد افراد ناوارد ارزیابی‌ای فراتر از آن‌چه که هستند از خودشان دارند و افراد وارد ارزیابی‌شان از خودشان پایین‌تر از حدی‌ست که واقعاً هستند. این مفهوم که شاید پیش‌تر در فرهنگ عامهٔ بسیاری از نقاط جهان وجود داشته، با وجود این مقاله به شکل رسمی‌تری نشان داده شد و اکنون، این مفهوم تبدیل به یکی از پراستفاده‌ترین مفاهیم در کتاب‌ها و سایت‌های آبکی و زرد موفقیت و رهبری و فلان و بیسار شده‌است.[۱]

             عکس از خود مقالهٔ اصل داستان[۳]

عکس از خود مقالهٔ اصل داستان[۳]

 

ادامه مطلب...
۱۴ فروردين ۹۹ ، ۱۹:۲۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رایانش

زامبی‌های تمدید

همه می‌دانیم که از یک روز به بعد مسعود غیبش زد. چه بر سرش آمد؟

به قلم: تیم تحریریه شماره ۱۴ رایانش

 

[شخصیت‌ها: +: مسعود | -: حسین | *: ستاره]

[موقعیت: ساعت ۲۲:۱۷، یک‌شنبه ۱۵ دی| لابی، کمی تاریک، کاملا خلوت، نسبتا سرد]

سه دانش‌جوی سال‌سومی در لابی با اضطراب و ترس یک‌دیگر را نگاه می‌کنند. هر از چند گاهی صدای کوبیده شدن و «باز کن! باز کناز آن سوی در سبزرنگ می‌آید؛ در قفل است. صدا در طبقات می‌پیچد.

- بابا این چه وضعیه آخه؟

+ خودت خوب می‌دونی چه وضعیه!

- بله، می‌دونم. اما خب می‌گی چی؟ یه بار! دو بار! صد بار که نمی‌شه

* خب یه کاری بکنه یکی! زنگ بزنین به هد تی‌ای!

صدای همهمه‌ای از سمت آکواریوم شنیده می‌شود. سرها به سمت پنجره می‌چرخد، با نگرانی. صدای کوبیدن مشت به در آکواریوم در فضا پخش می‌شود. برای سه دانش‌جو از آن فاصله و از پشت شیشه چهره‌ها را مشخص نیست؛ اما اندام‌های خم، افتاده و غیر معمول جمعیت شباهتی با دانش‌جویان قبراق همیشه ندارد.

ادامه مطلب...
۱۰ فروردين ۹۹ ، ۱۵:۴۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رایانش

قسمت چهارم رادیورایانش

این قسمت:

تحمل‌کنندگان ساکن برزخ‌اند.

یا: ساعت چهار صبح، دانه‌های شن در هوا معلق می‌مانند.

هم‌اکنون می‌توانید قسمت چهارم رادیورایانش را از طریق کانال تلگرام رایانش و یا در آنکور و اسپاتیفای بشنوید.

 

درباره‌ی این شماره:

-نویسندگی، ضبط، تدوین:
     - عرفان فرهادی
     - علی‌اکبر غیوری
 

- صداهای وسط این قسمت را از یک روزمره در خیابان، سلف، کلاس‌ها، لابی دانشکده و خودمان برداشتیم.

 

- قطعه‌های این شماره:
       - Collecting things, Jon Brion
       - bella ciao(خداحافظ زیبا), la casa de papel
       - کتیبه، فرهاد مهراد

ادامه مطلب...
۱۹ دی ۹۸ ، ۲۰:۰۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رایانش

کتاب بما هو کتاب

کتاب بما هو کتاب

به قلم: علی عسگری

 

در طول تاریخ از نظر فیزیکی ظرفیت‌های شناختی جسم انسان تغییر چشم‌گیری نکرده‌است؛‌ در حالی که چیزی که انسان قرار است بشناسد پیچیده‌تر، تغییراتش سریع‌تر و حجم آن بیش‌تر شده‌است. یکی از علل این پدیده توسعه‌ی فن‌آوری بوده‌است و یکی دیگر از علل این پدیده افزایش حجم ارتباطات و اطلاعات به تبع توسعه‌ی فناوری بوده‌است.

ادامه مطلب...
۲۷ آذر ۹۸ ، ۱۱:۴۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رایانش

الکی

الکی، سرمقاله-بخوانید:مقدمه- ویژه‌نامه کتاب

به قلم: علی‌اکبر غیوری

 

هوالمحبوب

یحتمل روزی که این ویژه‌نامه چاپ می‌شود و رایانش بُردش را دوباره هل می‌دهد روبه‌روی ستون و این شماره‌ها را روی آن می‌چیند، لابی در شلوغ‌ترین روزهای خود سر می‌کند. میان‌ترم‌ها و تمرین‌ها و کوییزها از سمتی روی سر ما ریخته. از سمت دیگر رویدادهایمان در حال شروع شدن هستند و دبیرهای اجرایی و مسئول‌های برندینگ و تیم‌های فنی و... همه با عجله کارهای خود را جلو می‌برند. بعضی‌هامان هم سر کار می‌روند و یکی دو ساعتی را در دانشکده و در کلاس‌ها هستند و بعد می‌خواهند سریع به شرکت برگردند. وسط لابی، این بُرد و این ویژه‌نامه حسابی وصله ناجور حساب می‌شود این روزها؛

ادامه مطلب...
۲۷ آذر ۹۸ ، ۱۱:۳۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رایانش

خواندن در مرز هست و نیست

واگویه‌های یک حمّال کامپیوتری برای حمّالان هم‌قطارش

به قلم: امیرحسین حاجی‌شمسایی

 

اپیزود اول. بهترکنندگان جهان

 

بِکِت چقدر خوب می‌گفت:

“Every word is like an unnecessary stain on silence and nothingness.” [1]

اما، اگر نوشتنِ کلماتِ نوشته‌شده، لکه‌ای "غیر ضروری" بر دامان سکوت و نیستی می‌گذارد، پس چرا باید دیوانه بود و به تماشای این لکه‌های ناموزون و پراکنده نشست؟ وقتی حتی برای نوشتن ضرورتی نیست و نوشتن جز آلودنی نیست، چرا باید «خواند»؟

نمی‌دانم. در حال نوشتن و آلودن‌ دامان پاک سکوتم، اما ضرورتش را نمی‌دانم. نمی‌دانم و نخواهم دانست؛

ادامه مطلب...
۱۵ آذر ۹۸ ، ۱۷:۲۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رایانش