به قلم: یاسمین گلزار

از مدرسه ابوریحان تهران تا شریف

در تصوراتم قرار بود اولین روز دانشگاه را با برنامه‌ای کاملاً حساب‌شده آغاز کنم، اما این تنها در تصوراتم بود. در واقعیت، من و دوستان همسفرم بعد از چهار روز اردوی مشهد، مستقیم از ایستگاه راه‌آهن وارد دانشگاه شدیم. مسلم است که با آن همه کیف و چمدان، انگشت‌نمای سال‌بالایی‌ها بودیم و برچسب ورودی‌جدید از همان ابتدا روی پیشانی‌مان خورد.

ورود به دوران دانشجویی برای من چالش بسیار بزرگی بود؛ چرا که در مواجهه با گسترهٔ متنوعی از انتخاب‌ها، خودم باید مسیرم را مشخص می کردم. در اغاز ورودم، ذهنیت مسمومی نسبت به دانشگاه داشتم. برای من به شخصه درس‌خواندن و یادگیری به شدت لذت‌بخش است اما باور دارم که باید ابعاد مختلف زندگی را در کنار علم تجربه کرد و دانشگاه صنعتی شریف برایم تنها در یک جمله تعریف می‌شد: «تک‌بعدی بودن!»

خوشبختانه چندی نگذشت که این طرز فکرم، کاملاً تغییر کرد؛ در ابتدا با دیدن ظاهر متنوع دانشجوها و در گذر زمان با کشف بعدهای مختلف این محیط.

امروزه در نظرم دانشگاه شریف، جامعهٔ کوچکی است که بسیار هوای شهروندانش را دارد؛ چه از لحاظ علمی و پژوهشی، چه از لحاظ فرهنگی و هنری و چه از لحاظ رفاهی. دانشجویان شریفی هم دغدغه‌های متفاوتی دارند؛ دغدغه‌های درسی، محیط زیستی، ادبی، هنری، ورزشی و ... که به سبب آن‌ها انجمن‌های علمی و کانون‌هایی چون تئاتر، عکاسی، باوان، کوهنوردی و... تشکیل شده است. یکی از مهمترین دستاوردهای من در چند ماه گذشته، آشنایی با کانون یاریگران بود. کانونی که هر هفته با حمایتش برای کودکانی که توانایی مالی چندانی ندارند کلاس موسیقی برگزار می‌کنم.

به عنوان یک دانشجوی کامپیوتر، در پنج ماهی که گذشت، بیشترین زمان را در دانشکدهٔ مهندسی کامپیوتر سپری کرده‌ام. یکی از بهترین خصوصیات دانشکده، دیدن جمع دوستانهٔ بچه‌ها در لابی است که با هم سروکله می‌زنند. در ابتدای ورودم به نظر می‌رسید که همه سخت مشغول کد زدن و دست‌وپنجه‌ نرم‌ کردن با پروژه‌ها هستند اما با گذشت زمان فهمیدم که در واقع، از کاربردهای دیگر لابی، تماشای فوتبال، فیلم، و برای گیمرها بازی‌کردن است..

اولین خصلت دلگرم‌کنندهٔ دانشکده، داشتن سال‌بالایی‌های حامی است که از همان ابتدا با جشن ورودی‌ها و دوربین مخفی - که من هم یکی از قربانی‌هایش بودم - غافل‌گیرمان کردند. در این جا باید یک تشکر ویژه کنم از نیلوفر بحرانی عزیز که این قدر هوای ما را در این مدت داشته و بهترین نمونهٔ یک دوست باتجربه است.

دومین خصوصیت بارز دانشکده، فعال و به روز بودن آن است. در بین تمام کارگاه‌ها و رویدادهایی که در این مدت شرکت کرده‌ام، از بهترین تجربه‌هایم همکاری با تیم اجرایی مسابقات ای‌سی‌ام،‌ آشنایی با رایانش که قطب فرهنگی دانشکده محسوب می‌شود و شرکت در حلقهٔ مطالعاتی کامپیوتر و جامع‌شناسی بود که باعث می‌شود عمیقاً به فکر فرو بروم که پس از فارغ‌التحصیلی با استفاده از علم واقعاً چه باید بکنم. 

با وجود تمام سختی‌ها، اضطراب‌ها و ددلاین‌های رشتهٔ کامپیوتر، ویژگی بارزی که من در دانشجوهای آن دیدم، امید به آینده است. تعدادی به فکر اپلای و پیشرفت در سطح جهانی هستند؛ اما در عین حال، بسیاری نیز اهداف مهمی در جهت پیشرفت کشورمان، ایران، دارند و این موضوع به شخصه برای من بسیار دلگرم‌کننده است.

ترم یک، که بسیار عجیب و تجربه‌ای ناشناخته بود گذشت. اکنون ترم دوم دانشگاه آغاز شده و من مطمئن هستم که چالش‌های آن حتی بیش از پیش خواهد بود؛ اما همزمان هیجان‌انگیزتر از قبل برای من جلوه می‌کند؛ آن قدر که به قول پدر و مادرم، با انگیزه‌ای که دارم تنها یک بالش و پتو نیاز است که حتی شب‌ها را هم در دانشگاه بگذرانم!