به قبلم: رضا عساکره

 

قاضی پرونده گفتش با توجه به کودکی سختی که داشته، اگه قول بده پسر خوبی باشه، با یه جریمه‌ی کوچولو آزادش می‌کنه بره. راست می‌گفت آقای قاضی. اگه منم وقتی به دنیا میومدم مامان و بابام از هم جدا شده بودن و بعد مامانم میرفت با یکی دیگه ازدواج می‌کرد و بعد تو هشت سالگیم باز از هم جدا میشدن و تا ۱۴ سالگی تو ۳۰تا شهر مختلف زندگی می‌کردم و همون ایام ازدواج می‌کردم و ۱۸ سالگی بچه‌دار می‌شدم، احتمالا منم خلافکار می‌شدم! احتمالا میرفتم تو کار فروش مواد مخدر یا باز کردن ضبط ماشینا ولی خب جولین باهوش بود و رفت هکر شد و موقعی هم که گرفتنش اتهامش ۳۱ فقره هک ریز و درشت بود.

لابه‌لای این هکا هکی مثه WARK به چشم می‌خورد. یه هک علیه ناسا در اعتراض به استفاده از سوخت هسته‌ای تو فضاپیماش. اینو هنوز هم جولین زیر بارش نرفته. یه هک دیگه هم بود که یه شرکت مخابراتی شده بود ملعبه‌ش.

جولین که قول داده بود پسر خوبی باشه ادامه‌ی فعالیتاش جنس مثبت‌تری گرفت. مثلا به پلیس فتای خودشون یه سری کمک کرد برا ردگیری یه پرونده‌ی سوءاستفاده از کودکان، یه ISP بالا آورد، یه مشت نرم‌افزار شبکه‌ای یا نرم‌افزار رمز کردن هارد نوشت، یه سری کد زد برا سوتیای امنیتی PostgreSQL و الخ. تو نوشتن یه کتاب باحال هم به اسم Underground کمک کرده، یه کتابی که درباره‌ی هکرای استرالیاییه و البته به طور عمومی منتشر شده و می‌تونین بخونیدش و لذت ببرین!

بعد همه‌ی این پسر خوبی بودن‌هاش ویکی‌لیکس رو راه انداخت و یه ذره سر به سر گنده‌ها گذاشت. یکی دو سال از ساخت ویکی‌لیکس میگذشت که یهو به خاطر انتشار یه مشت اسناد محرمانه از جنگ آمریکا-عراق اسمش رو زبونا افتاد. یه خانمی به اسم چلسی منینگ یه میزان خوبی عکس و فیلم فرستاده بود براش که مصداق محتوای مجرمانه بود ولی برا آمریکاییا! همین باعث شد که مغضوب آمریکاییا قرار بگیره. چون انتشار اسناد محرمانه تو اکثر کشورا جرم بود، رفت سوئد که اونجا از لحاظ قضایی کارش مشکلی نداشت. این همین‌طوری برای خودش داشت از ملل مختلف اطلاعات محرمانه منتشر می‌کرد که یهو گرفتنش گفتن تو متهمی به آزار و اذیت چندتا خانم. اینم قهر کرد رفت انگلیس ولی یه بابایی پا پیچش شده بود که تو انگلیسم حالشو بگیره. جولین هرچی که اصرار کرد که بابا ما اصلا از اون خونواده‌هاش نیستیم ولی کسی گوش نکرد. اونم گفت باشه وثیقه جور می‌کنم بذارین آزاد باشم برم یه موز بخورم بیام. وثیقه که گذاشتن، این رفیقمون هم دو در کرد و رفت سفارت اکوادور پناهنده شد! اونجا یه اتاق با اینترنت رایگان و یه کامپیوتر بهش دادن و این به شادی داشت به زندگیش ادامه میداد. یه مدت همه‌چی داشت خوب پیش می‌رفت و جولین برا خودش اطلاعات نشت می‌داد که اکوادور حس کرد براش داره مشکل به وجود میاد. از اونجایی که جولین نمی‌تونست پاشو از سفارت بذاره بیرون وگرنه می‌گرفتنش، دولت اکوادور سعی کرد یه مقام سیاسی بهش بده که مصونیت دیپلماتیک بگیره و بتونه بفرستش یه جای دیگه که به اکوادور ربطی نداره اما انگلیس اعلام کرد من مصونیت و این چیزا حالیم نیست، بیاد بیرون گرفتیمش. همینجور اکوادور سعی می‌کرد از دست این بابا خلاص شه که بالاخره بهونه دستش میاد! ویکی‌لیکس یه سری خرابکاری مقامات اکوادور رو هم لو میده، اکوادور میگه قبول نیست تو دسترسی داشتی به مدارک سفارت و جرم کردی و برو بیرون. جولین میگه بابا من کله‌م خراب هست ولی نه اینقدر. اینو بچه‌ها رسوندن خودم بر نداشتم. اکوادور میگه نه و اینا فیلمات هست. خلاصه که پناهندگی این دوستمون ابطال میشه و پلیس انگلیس میاد می‌گیرتش میبرتش. الانم ایالات متحده برای پرونده‌ی انتشار اطلاعات محرمانه و سوئد برا همون قضیه خاک بر سریه درخواست دادن که جولینو بدین ما. یه چیز جالب هم بگم که هیچ ربطی نداره به این قضیه اونم این‌که یه ماه قبل تحویل آسانژ به پلیس، صندوق بین‌المللی پول با یه وام ۴میلیارد دلاری به اکوادور موافقت کرده بود.

این متن تقریبا خلاصه‌ای از ویکی‌پدیای جولین آسانژه. من هم رسانه هستم و تعیین می‌کنم که کدوم بخش از واقعیت رو بشنوید. اگر مایل بودید خودتون جویای واقعیت بشید و به ویکی‌لیکس هم سری بزنید!