الکی، سرمقاله-بخوانید:مقدمه- ویژه‌نامه کتاب

به قلم: علی‌اکبر غیوری

 

هوالمحبوب

یحتمل روزی که این ویژه‌نامه چاپ می‌شود و رایانش بُردش را دوباره هل می‌دهد روبه‌روی ستون و این شماره‌ها را روی آن می‌چیند، لابی در شلوغ‌ترین روزهای خود سر می‌کند. میان‌ترم‌ها و تمرین‌ها و کوییزها از سمتی روی سر ما ریخته. از سمت دیگر رویدادهایمان در حال شروع شدن هستند و دبیرهای اجرایی و مسئول‌های برندینگ و تیم‌های فنی و... همه با عجله کارهای خود را جلو می‌برند. بعضی‌هامان هم سر کار می‌روند و یکی دو ساعتی را در دانشکده و در کلاس‌ها هستند و بعد می‌خواهند سریع به شرکت برگردند. وسط لابی، این بُرد و این ویژه‌نامه حسابی وصله ناجور حساب می‌شود این روزها؛ و یحتمل وقتی برد را می‌بینی، نیم‌نگاهی گذرا به آن می‌کنی، در ذهنت می‌گذرد که چرا این‌ها انقدر بیکارند که چند نفری دو ماهی وقت و فکرشان را گذاشته‌اند تا گفت‌وگو کنند، طراحی کنند، متن بنویسند و... تا یک چنین ویژه‌نامه‌ای درست کنند؟ آن هم چنین موضوع به نظرت نامهمی. خب راستش خودم هم به این موضوع این مدت فکر می‌کردم.

واقعیت شاید بد نباشد کمی به کارهایی که یک دانشجو می‌تواند انجام دهد و رویکرد زندگی دانشجویی بیشتر فکر کنیم. مخصوصا ما که در دوران دبیرستان هم اکثرا بچه‌درس‌خوان‌های مدرسه بوده‌ایم و آن‌جا هم زندگی‌مان مقدار زیادی به اصطلاح حرفه‌ای بوده‌است و به چیزهای زیادی ورای دیوارهای مدرسه نه فکر نکرده‌ایم و چیزی را آن بیرون نه دیده‌ایم، نه خوانده‌ایم و نه تماشا کرده ایم. حالا در زندگی دانشجویی هم رویکرد را همان حرفه‌ای‌گری گذاشته‌ایم. ذهنیت ما همین شده‌است که هر فعالیت دانشجویی باید مفید باشد. مفید را هم تعریف کرده‌ایم چیزی که جامعه با معیارهای خودش به آن اهمیت می‌دهد. یعنی یا برای آن پول می‌دهد یا ریکامی و یا نمره‌ای.

اگر جزو به اصطلاح فعالین دانشجویی دانشکده هم باشیم در رویدادهایمان یحتمل هرکدام در رقابت با بقیه به این فکر می‌کنیم که چطور آن را بزرگ‌تر و حرفه‌ای‌تر کنیم، اسپانسر پولدارتری جذب کنیم استف‌ها منظم‌تر کار کنند و الخ.

دغدغه اکثر ما این شده‌است که با فعالیت دانشجویی(فعالیت دانشجویی نه فقط به معنای رویدادها و...، هر فعالیتی که ما دانشجوها دور هم انجام می‌دهیم) بچه‌های دانشکده را برای فضای بیرون دانشگاه آماده کنیم. همه‌ی این‌ها خیلی هم خوب. فقط می‌توانستیم کمی هم منفعلانه به فضای بیرون نگاه نکنیم. فکر نکنیم بعد این دوران و فعالیت دانشجویی قرار است تکنسین‌های قوی‌تری شویم. هر چیزی را در قالب ارزش‌گذاری منحط جامعه نبینیم. خودمان باشیم. دور هم رشد کنیم.

خلاصه بعد همه این حرف‌ها خواستم بنویسم که این ویژه‌نامه و کتاب و دور هم کتاب خواندن و فکر کردن هم شاید از جنس همان چیزهایی باشد که در زندگی حرفه‌ای‌مان (بخوانید: باعجله، پرکار و نگران‌مان) در دوران دانشجویی گم کرده‌ایم.

راستی، شاید یک روز که از این کارهای مهم و حرفه‌ای سرمان خلوت شد، وقت کردیم؛ تجربه پارسال را تکرار نکردیم، یک چای با هم و با استادهایمان خوردیم. گرم‌تر شدیم. هوا آفتابی شد.

و یک راستی دیگر، رایانش محل همه کارهای «غیرحرفه‌ای» است. تلاش برای دیدن رنگ آسمانی دیگر؛ هرچند ناکام و بی‌برگشت. از کتاب خواندن دور هم گرفته تا خواندن و یاد دادن یک مقاله علمی جالب به هم تا دیدن فیلمی یا گفت‌وگو و نوشتن راجع به موضوع و مساله‌ای یا… . خوشحال می‌شویم اگر از این دست کارها دارید خودتان بیایید و آن کار را دست بگیرید!