به قلم: مهدی حاجیمحمدعلی
این هفته دانشگاه در همایش معرفی رشته میزبان کنکوریهای امسال بود. از مهدی حاجیمحمدعلی -از بچههای دانشکده که در کادر معرفی رشته بخش کامپیوتر فعالیت داشت- خواستیم گزارشی از این چند روز و حال و هوای کنکوریها و نسبتشان با رشته کامپیوتر بنویسد که در ادامه آن را میخوانید!
چهارشنبه و پنجشنبه هفته گذشته بر و بچههای کنکوری برای آشنایی با رشته های دانشگاهی، به دانشگاه آمدند. بچهها ابتدا در چند سانس همایش شرکت میکردند و بعد زمانی برای استراحت به آنها داده میشد تا بتوانند در دانشگاه گشتی بزنند، غافل از این که در همکف ابنس دوستان سال بالاییشان منتظرند تا رشتههای خود را به آنها غالب کنند!
ما هم منتظر بودیم ببینیم بچههای 98ی چه دغدغههایی در ذهن دارند. قسمتی از بچهها همانند چند سال اخیر به آمدن بی چون و چرا به دانشکده فخیمهی ما فکر میکردند و از شرط معدل برای تغییر رشته و قانون تغییر رشتهی رتبههای زیر 150( همان قانونی که امسال تغییر کرده است) سوال میپرسیدند! کم نبودند بچههای مشتاق کامپیوتری که پیرو جو موجود نبوده و بر اساس تحقیق و خودشناسی به این اشتیاق رسیده بودند.
سوالات کلیشهای نیز فراوان پرسیده میشد: «تفاوت علوم و مهندسی کامپیوتر چیه؟»، «بازار کار کدوم رشته( با تاکید بر کامپیوتر) پر رونق تره؟»، «من اگه هیچی بلد نباشم بیام دانشکده همه چی رو یاد میگیرم؟ (متاسفانه هنوز متوجه هیچی و همهچی نشدیم. اگر کسی میداند خوشحال میشویم به ما هم بگوید!)» و سوالهایی از این قبیل که هر سال تکرار میشوند. البته به طور کلی بچه های ورودی پخته تر از دورههای قبل به نظر میرسیدند. در میان آنها کسانی بودند که به مقوله دانشگاه و دانشکده نگاه متفاوتی داشتند. همچنین بودند کسانی که رتبه خوبی کسب کرده بودند نمیخواستند به رشته کامپیوتر بیایند و به نظر میرسد که تعداد این افراد امسال بیشتر شده است.
کمی درباره تغییر تفکر ورودیها بگوییم. امسال پرسشهایی از قبیل «روزی چند ساعت باید درس بخوانیم؟» و مانند آن خیلی کمتر( نزدیک به صفر) مطرح شد. در عوض پرسشهای بیشتری در زمینه ارتباط کار با دانشگاه و چگونگی استفاده از آموختههایشان در صنعت را مطرح کردند. گمان میکنم نسل جدید در پی فعالیتهای کاری و ارتباط گرفتن با صنعت از طریق دانشگاه است. اکثر آنهایی که با آشنایی قبلی میخواهند مهندسی کامپیوتر را انتخاب کنند، با فضای برنامه نویسی آشنا بودند و بیشتر میخواستند یک برنامه نویس بشوند.
قبل از ادامه متن باید بگویم که شخصا از دانشکده و دانشگاه رضایت نسبتا کامل دارم و دغدغهای که مطرح میکنم یک مسئله کلی است. بچههای ورودی که با کلی زحمت در سال آخر تحصیلیشان تلاش کردهاند تا در رشتهای که برای آیندهشان بهتر است قبول شوند شایسته آن هستند که رشتهی تحصیلیشان را به کمک برآیندی از علاقه، نیاز جامعه و توانایی فردی خودشان انتخاب کنند. اما در دوران تحصیلشان فرایندی نبوده تا تواناییها و استعدادهایشان را به چالش بکشد و کمک کند تا بیشتر خودشان، علاقهشان و نیاز جامعه را بشناسند.( مگر معدود مدارسی مانند برخی مدارس سمپاد که با فرایند پژوهشی و نمایشگاه، تلاش میکنند تا بچهها نوآوری داشته باشند و استعداد های خود را شکوفا سازند!) نتیجه این عدم شناخت و درک مناسب از خود در دبیرستان، همان اتفاقیست که سالهای متمادی شاهد آن بودیم. اسکی رفتن بچهها روی موج جو و همرنگ جماعت شدن در انتخاب رشته؛ خواهی بشوی نخبه، همرنگ جماعت شو!
بی صبرانه منتظر ورود ورودیها و شناخت فضای فکریشان هستیم. امیدواریم پویایی بیشتری نسبت به نسلهای فعلی دانشکده داشته باشند و سرشان تنها در درس و مشقشان نباشد. گرچه کار اصلیشان دانشجوییست و باید به دنبال آموختن باشند، اما ارزشها را تنها در درس نبینند و به دنبال فعالیت غیر درسی نیز باشند تا استعداد های غیر علمیشان نیز شکوفا شود! آرزو میکنیم با نسلی رو به رو شویم که به جای دنبال کردن آرزوهای دیگران آرزوهای خودش را دنبال کند، بیشتر به دنبال استعداد خودش و تواناییهای بالقوه خود برود و بتواند آنها را بالفعل کند! و خب بگذارید در انتها این نکته را یادآوری کنم که: ما با نسل دهه 80ی ها همنشین خواهیم شد! سلام هشتا :دی!
با سپاس فراوان از سید علی هاشمی، ارشیا مقیمی، زهرا یوسفی جمارانی، محمدحسین بهمنی، فرزام زهدی نسب، امیرحسین عباسی و سجاد ریحانی که در غرفه ها حضور داشتند و به بنده در نگارش این گزارش یاری رساندند!