به قلم: علی عسگری

 

اکثر کالاها یا خدماتی که استفاده می‌کنیم برای ما می‌ارزند؛ به این معنی که منفعتی که به‌دست می‌آوریم در قبال هزینه‌ای که می‌کنیم توجیه‌پذیر است. در بسیاری از موارد این ارزش‌ها مالی‌اند و در تناظر با نیازهای ابتدایی انسان تعریف شده‌اند.

اگر نگاهی جامع به انسان داشته باشیم، در کنار نیاز انسان به امنیت و رفاه، نیازهای عاطفی، شناختی و معنوی را نیز می‌بینیم که تأمین هرکدام در یک جامعهٔ انسانی ارزش‌آفرین خواهد بود. در این مجال نگاهی اجمالی به انتخاب ارزش‌های سطح بالاتر مثل عواطف، دانش، معنویت و اخلاق خواهیم داشت؛ به بیان دیگر با کسب و کار ارزش‌محور آشنا خواهیم شد.

بهتر است این موضوع را در غالب یک مصداق بررسی کنیم: یک نمونه موفق از کسب‌وکارهای ارزش‌محور در ایران و چه بسا در جهان «گروه بهداشتی فیروز» است. بیش از هشتاد درصد کارکنان فیروز را معلولین تشکیل می‌دهند. همچنین سعی شده‌است روال‌‌های فیروز کمتر ماشینی باشند تا این سازمان کانونی برای اشتغال هرچه بیش‌تر معلولین باشد؛ در واقع اشتغال معلولین ارزش محوری «فیروز» قرار گرفته است.

مسئله‌ای که در رابطه با فیروز جلب توجه می‌کند آن است که بنیان‌گذار آن بیان می‌کند که تا کنون هیچ پروژه بازاریابی‌ای در فیروز اجرا نشده است و این نشان‌دهنده «برکات» ارزشی است که این گروه پِی‌ گرفته‌است.

بله، شاید «برکت» کلمهٔ خوبی برای توصیف این معنی باشد. عاملی که گویی در نگاه اول به صورت پنهانی عمل می‌کند و موجب رونق می‌شود. بگذارید کمی عمیق‌تر شویم و ببینیم انتخاب ارزش «اشتغال‌زایی برای معلولین» چه‌گونه می‌تواند مانند یک جادو به یک کسب‌وکار روح بخشد و دینامیک سیستم را تغییر دهد. اجازه دهید چندی از مهم‌ترین عناصری که یک کسب‌وکار با آن‌ها در ارتباط است را برشماریم: نیروی انسانی، مصرف‌کننده، پول، برند، منابع و تأمین‌کننده‌ها. توجه کنید که نگاه این عناصر به ارزشِ محوری سازمان است و این ارزش واقعا حضور دارد؛ نه این که از آن استفاده ابزاری شود. از نشانه‌های حضور واقعی این ارزش‌ها در این سازمان، به‌وجود آمدن ستادهایی برای بهبود کیفیت زندگی معلولین است. بسیاری از نیروهای سازمان  خود معلول هستند و چالش‌های این قشر را می‌شناسند و با اهمیت فرهنگی کسب‌وکارشان آشنا هستند. به وقتش با سازمان سر دست‌مزد کنار می‌آیند، موقع کار از کارکردن کم نمی‌گذارند و تقریبا هر یک از ویژگی‌های یک نیروی انسانی خوب را دارند. سازمان سعی‌دارد نیروی انسانی جامعه را به اشتغال برساند؛ پس ارز کمتری برای تجهیز ماشین‌های اتوماتیک کارخانه نیاز دارد. ارزشی که این سازمان انتخاب کرده‌است، خودبه‌خود موجب رشد برندش هم می‌شود. مصرف‌کننده می‌داند با خرید کالای این سازمان به معلولان کمک کرده‌است و خرید کالا برایش ارزش بیش‌تری دارد. منابعی که این سازمان به خدمت گرفته‌است و منجر به ارزش می‌شوند مانند دیگر منابع محل رقابت نیستند و اگر در اشتغال‌زایی برای معلولین رقابتی هم صورت گیرد، ناگزیر موجوب رونق بیشتر فیروز خواهدبود. تأمین‌کنندگان هم در معامله با این سازمان رضایت بیش‌تری خواهند داشت و در آخر بازخوردهای مثبت بین عناصر این سیستم، موجب قدرت‌مند شدن سازمان از لحاظ مادی هم می‌شود.

این نسبت‌ها تنها تا زمانی برقرار خواهند بود که واقعا پای یک ارزش در میان باشد و نگاه ابزاری به آن وجود نداشته باشد. به‌محض این که مصرف‌کننده ببیند سازمان دارد از موضوع معلولین برای نفع مالی خود سوءاستفاده می‌کند، بازار آن شرکت از دست خواهد رفت و کارکنان هم ناراضی خواهند‌ شد.

توجه به ارزش‌های فرامادی علاوه بر این که متضمن نگاه جامع و درست به انسان است، به بیانی تغییر زمین بازی نیز هست و شاید در هزارتوی اقتصادی امروز جامعهٔ ما چنین نگاهی به کسب‌وکار برای برون‌رفت از مشکلات لازم است.